و اگر در آنچه بر تو نازل كرده‌ايم ترديد دارى، از آنها كه كتابهای پيش از تو را مى‌خوانند سؤال كن... ﴿سوره يونس: آیۀ ٩٤﴾
+3 امتیاز
در تورات مقدس صحیفۀ پیدایش باب 27 میخوانیم که حضرت اسحاق به عیسو برادر یعقوب میگوید که  به شکار برود و برایش غذایی درست کند و پس از برگشت او را برکت بدهد. اما پس از رفتن عیسو ، یعقوب خودش را جای عیسو جا می زند و برکت را دریافت می کند. آیا پولتیک زدن یعقوب برای عیسو برای دریافت برکت و رسیدن به پیامبری  کار درستی بوده و از نظر خداوند پسندیده  است؟
در تورات و عهدعتیق بوسیله ی
برچسب گذاری دوباره بوسیله ی

2 پاسخ

+2 امتیاز
دوست گرامی،

در قرآن کریم آیۀ 70 سورۀ یوسف می خوانید که یوسف عمدا پیمانه پادشاه را در بار برادرش جاسازی می کند تا بعد او را به همین بهانه دستگیر نماید. آیا این نیز تقلب نیست؟ اما قرآن در این باره چه فرموده است؟ قرآن می فرماید: كَذَٰلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ (یوسف 76) یعنی اینگونه به یوسف وانمود کردیم.

آن اتفاق در تورات نیز دقیقا با همین پیام قرآن قابل فهم می گردد.
بوسیله ی
پس چرا خداوند سخن اسحاق را کوچک کرد و مخالف با خواسته اسحاق عمل نمود ؟ زیرا که طبق کتاب پیدایش باب 27 آیه 2 تا 4 ، اسحاق تمایل داشت عیسو را برکت دهد اما بر خلاف خواسته او یعقوب برکت یافت.
الله اسحاق را کوچک نکرد. بلکه کلام خودش را که از همان اول بشارت داده بود جامۀ عمل پوشاند.

دقت شود که تورات فرموده که به مادر یعقوب وحی شد که از فرزندان تو بزرگتر کوچک تر را خدمت خواهد نمود. پس این مساله قبل از تولد توسط الله مقرر شده بود و اتفاقاتی که در باب 27 پیدایش می افتد را اینطور بررسی کنید که الله توسط همسر اسحاق فعلش را جامۀ عمل پوشاند هر چند که اسحاق آن وحی اولیه را نشنیده بود یا فراموش کرده باشد (با توجه به کهن سال بودن اسحاق که در آیات باب 27 بخوبی اشاره شده است).
+3 امتیاز

در پیدایش فصل 25 می خوانیم که رفقه زن اسحاق، عیسو  و یعقوب را حامله بود و در آیه 23 این فصل خداوند می گوید :

"بزرگ تر (عیسو)، کوچک تر (یعقوب) را بندگی خواهد کرد" . پس خداوند از همان ابتدا برکت را برای یعقوب می دانست .

عیسو نخست زاده اسحاق بود اما در پیدایش می خوانیم که نخست زادگی خود را در قبال دریافت غذا ،به یعقوب فروخت و یعقوب آن را  بدست آورد .

اما اسحاق از فرمان خدا سرپیچی کرد و می خواست عیسو را برکت دهد و این وعده خداوند را فراموش کرد .همانطور که فراموش کرد پدرش ابراهیم برای او از سرزمین دور زن گرفته بود تا دچار شرک نشود و با این حال برای پسرش عیسو ،زنی بت پرست گرفت .

مادرش نقشه ای کشید که یعقوب ،برکت را دریافت کند و ظاهرا یعقوب از نقشه مادرش ناراحت نبود، بلکه تنها نگرانی اش این بود که گیر بیفتد.

یعقوب مرد حیله گری بود، اما به تدریج خداوند او را تغییر داد. اشتباهات یعقوب، به سه نتیجه منفی انجامید: بعد از فرار از خانه، او دیگر مادرش را ندید. دوم، دایی اش او را فریب داد و چهارده سال برای دختر مورد علاقه اش کار کرد. سوم، پسرانش ادعا کردند که یوسف توسط حیوان درنده کشته شده و این خبر کذب سال ها او را در غصه و غم فرو برد.
 

بوسیله ی
احسنت
...