واژۀ صم در لسان وحی به عملکرد حفظ و پاسداری کردن (ص) یا مسدود کردن چیزی دلالت دارد. برای همین چنین عملکردی به کر بودن نیز ترجمه می شود. چرا که گوشهای یک فرد کر مسدود است:
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿البقرة: ١٨﴾
کرانند گنگانند کورانند پس باز نمیگردند
مشتق صوم به مسدود نمودن عمدی چیزی دلالت دارد و در بستر آیه 26 سوره مریم به پاسداری کردن از زبان، مسدود کردن زبان یا همان صحبت نکردن اشاره دارد. توجه به این عملکرد واژۀ "صم" نشان می دهد که کلمه صوم و بنیان صم الزاما در همه جا به معنای روزه نیست! بلکه به عملکرد عمومی مسدود نمودن یا پاسداری کردن از چیزی نیز دلالت دارد (صیام هم پاسداری نمودن از خوردن و آشامیدن و شهوات تا زمانی مشخص است).
یک مثال:
مشتق دیگر همین واژه صم، "عصم" است که به حفظ و پاسداری کردن/شدن دلالت دارد:
قَالَ سَآوِي إِلَىٰ جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ﴿هود: ٤٣﴾
گفت زود است پناه برم به کوهی که نگه داردم از آب گفت نیست نگهدارندهای امروز از امر خدا مگر آن را که رحم کرده است و حایل شد میان ایشان موج پس شد از غرقشدگان
الله نیز صم+د است و بدان معنی است که همه برای پاسداری شدن به او نیاز دارند.