روح قانون "تکلیف آوری برای همه" است در حالیکه تعلیمات کلام وحی صرفا برای باورمندان به کلام الله بیان شده است. از اینجهت ماهیت قانون با کلام مقدس تفاوتهای اساسی دارد:
لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ ﴿الكافرون: ٦﴾
برای شما آیینی است (ای کافران) و من آیین خود را دارم
نیز می فرماید:
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ ﴿ص: ٨٦﴾
بگو از شما مزدی را برای انجام رسالتم درخواست نمی کنم و من از کسانیکه چیزی را تکلیف کنند نمی باشم
در آخر اینکه رسول مبعوث شده تا صرفا ابلاغ کننده پیام الله بین مردم باشد و حسابرسی و حساب کشی از مردم بر عهده رسول نیست:
وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ ﴿الرعد: ٤٠﴾
و شاید به تو بخشی از آنچکه به ایشان وعده داده ایم را نشان دهیم یا تو را بستانیم پس هر آیینه بر تو است وظیفۀ ابلاغ و بر ما هست وظیفه حسابرسی!
بطور خلاصه: احکام و فرایض کتب را نمی توان به صورت قانون تکلف آور برای همه مقرر کرد. چرا که در دین هیچ اکراهی نیست.
برای اجرای قصاص نیاز به توافق طرف مقابل نیست و چنانچه طائفه کافر حاضر به مصالحه و تسلیم قاتل نشد و اولیای دم هم از حق خود نگذشت، اجرای قصاص به هر شکل واجب است و در کتاب مقرر شده است. در حالت معکوس نیز چنانچه یکی از مومنین دچار قتل عمد شده باشد، تسلیم کردن او به اولیای دم برای "اجرای قصاص" ضروری است و قابل مسامحه نمی باشد.
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنصُورًا ﴿الإسراء: ٣٣﴾
و کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحق! و آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه قرار دادیم؛ اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است!