لسان وحی، زبان عملکردهاست و با زبان فارسی یا زبان های دیگر متفاوت است. از آنجا که حروف در لسان وحی قرآن و کتب من قبل دارای عملکرد هستند، لذا کلمات نیز دارای عملکرد می باشند و کلا از مجموعه این عملکردهاست که پیام ساخته می شود.
بعنوان مثال این تصویر را مد نظر بگیرید.
بسته به اینکه کدام عملکرد از این شی مد نظر باشد اسم های زیر مطلوب اند:
1) چکش: که به عملکرد ضربه زننده بودن این شی اشاره دارد.
2) میخ کش: که به یکی از کارایی های این شی دلالت دارد.
3) یخ شکن: یکی از عملکردهای خاص این خانواده اشیاء است که در کوهنوردی کاربرد دارد.
بنابراین می توان چندین اسم مختلف (چکش، میخ کش، یخ شکن) را حسب عملکرد به "یک شی واحد" اطلاق نمود که هر کدام از این اسامی عملکردی مخصوص از آن شی را برای مخاطب تداعی می کند.
در لسان وحی:
بهمین ترتیب کلمات متعددی در لسان وحی می توانند برای یک مرجع واحد (زن) بکار روند که حسب مقتضای پیام عملکردهای مختلفی را برای مخاطب تداعی نمایند:
1) امرات : مر به عملکرد عمومی آقا و بالاتر بودن در رتبه و مرتبه دلالت دارد. اما مشتق امرات به معنای کسی است که "تابع آقا" می باشد. پس امرات عملکرد تبعیت زن نسبت به شوهر خود را تداعی می سازد.
2) زوج: به همراه بودن با کسی دلالت دارد. بنابراین واژۀ زوج، عملکرد همراهی را تداعی می سازد.
3) نساء: به از جنس انسان بودن دلالت دارد. بنابراین واژۀ نساء به هم طینت بودن و هم مایه بودن زن با انسان دلالت دارد.
نتیجه:
در لسان وحی از آنجا که حروف دارای عملکرد هستند، کلمات نیز هر کدام عملکرد و معنای خاص خود را می یابند. حال بسته به اینکه کدام کارایی یا عملکرد یک شی مطلوب باشد، می توان چندین اسم مختلف را برای رجوع به یک شی واحد بکار برد. نکته در آن است که هر کلمه، عملکردی بخصوص از آن شی واحد را رونمایی می کند، لذا این اصلا به معنای مترادف بودن نمی باشد!
پس واژه هایی مانند زوج، نساء و امرات با هم مترادف نیستند اما عملکردهای مختلف یک مرجع را می رسانند.