در لسان وحی جملات دارای زمان هستند اما افعال بر پایه زمان ساخته نمی شوند که این به تفاوت نگرش لسان وحی به مقوله زمان نسبت به نگرش زبان های دیگر به مقوله زمان برمی گردد (در لسان وحی زمان خطی نیست بلکه سیکلی است). امروز هم زبان های زنده ای در دنیا هستند که به همین طور عمل می کنند. مثلا زبان مالایی یک نمونه آن است. برای تفهمیم موضوع با استفاده از زبان فارسی یک مثال می زنیم:
من دیروز آمد
من امروز آمد
من فردا آمد
در زبان های بدون tense یعنی بدون زمان، قیود، زمان جمله را مشخص می کنند. در مثال فوق دیروز، امروز و فردا دلالت زمانی جمله را مشخص می کنند. همانطور که ملاحظه می شود فعل آمدن در هر سه جمله بدون "صرف زمانی" ظاهر شده است. این در حالیست که در فارسی که افعالش در زمان صرف می شوند؛ می گوییم:
او آمد
او می آید
او خواهد آمد
حال سوال اینجاست که اگر افعال در لسان وحی در قالب زمان صرف نمی شوند پس چه قالبی را دارند؟ پاسخ از این قرار است:
1) در لسان وحی کلمات به فعل و اسم تقسیم نمی شوند! این تقسیم فعل و اسم را سیبویه که یک گرامرنویس ایرانی است انجام داده است، نه قرآن یا تورات!
2) تمامی کلمات در لسان وحی "اسم" هستند: یعنی به یک عملکرد اشاره می نمایند. به زبان دیگر افعالی که امروز ما شناسیم وجه تسمیه هایی هستند که کلمات دیگر را توضیح می دهند. از این روست که آنها اسم هستند یعنی دارای یک عملکردند.
3) در کلام وحی اسماء به انجام شدن یا انجام نشدن کاری دلالت دارند. مثلا اسم "الله" را مد نظر بگیرید. این اسم به معنای اله ی است که به مقصد رساند، می رساند و خواهد رساند! یعنی اگر بخواهیم این اسم را به فارسی ترجمه کنیم باید هر سه زمان را بنویسیم!
دعوت میکنم که به یادداشتی پیرامون معنای کلمه یهوه و مساله عدم وجود زمان که قبلا نوشته ام توجه بفرمایید: لینک
به زبان امروزی یعنی در لسان وحی افعال (یا بطور صحیح تر همان اسماء) دارای زمان ماضی و مضارع و مستقبل نیستند بلکه به دو قسم "کار انجام شده" و "کار انجام نشده" دلالت دارند. امروز به اشتباه آنهایی که به کار انجام شده دلالت دارند را ماضی می نامیم در حالیکه آنها که به کار انجام نشده دلالت دارند را مضارع و مستقبل دسته بندی می کنیم. علت این دسته بندی اشتباه آن است که ما نگاه مان به مساله زمان فرق دارد و نگاه لسان وحی به مساله زمان را مد نظر نمی گیریم... به چند مثال دقت کنید، اما مد نظر داشته باشید که صرف ترجمه شدن کلام وحی به زبان فارسی، مفهوم انجام شدن و انجام نشدن را مخفی می سازد و در عوض ظرف زمان را قالب می سازد که این خود از نواقص ترجمه و برگردان کلام وحی است:
اسمایی که به کار انجام شده دلالت دارند:
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ ﴿القمر: ١﴾
ساعت نزدیک شد و ماه شکافته شد.... (کار انجام شده! یا فعل ماض کدام؟)
اگر آیه فوق را از منظر صرف و نحو زمان محور بررسی کنیم ملاحظه می کنید که قرآن اتفاق مربوط به ساعت قیامت را با فعل ماضی بیان نموده است. در حالیکه اگر از دیدگاه لسان وحی به آیه اول سوره قمر نگاه کنیم متوجه می شویم که اسم هایی چون قتربت و نشق به امری که حتمی شده (یعنی کار انجام شده) دلالت دارند، نه به زمان!... یعنی آیه فرموده که این امر از جانب الله حتمی است برای همین بصورت کار انجام شده تلقی می گردد.
به همین ترتیب نمونه های دیگر:
إِذَا السَّمَاءُ انشَقَّتْ ﴿الإنشقاق: ١﴾
فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ ﴿الرحمن: ٣٧﴾
لذا منطق لسان وحی که خود از دیدگاه لسان وحی به مساله زمان نشات میگیرد؛ بر انجام شدن یا انجام نشدن امور متمرکز شده است و قطعی الصدور بودن احکام را در پرتو مساله "میثاق" به بحث گذاشته اند. این منطق و جاودانگی حتی در برخورد قرآن با بنی اسرائیل و زنده بودن کلام تورات و انجیل تا به ابد هویدا و آشکار است:
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿البقرة: ٤٠﴾
ای بنی اسرائیل ذکر کنید نعمتم را که بر شما به نعمت دادم و به عهدم وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم و تنها از من ترس داشته باشید
این کدام نعمت است که از آن با صیغه ماضی سخن به میان آمده است؟
یا باید بگوییم این کدام نعمت است که حتمی و قطعی الصدور است و وفای به آن یقینا وفای بعهد الله را می آورد؟
پاسخ: کلام تورات، صحف انبیاء و انجیل و این قرآن می باشد.