با نگاهی دقیق به متن آیات فصل 22 صحیفه اعداد مشخص می شود که "بلعام" حتی در بار اول نیز رسالتش را به درستی انجام نداد. گویی او میخواست بین مردم موآب و خداوند میانجیگری کند و در این اثناء هم از توبره هدایای موآب بخورد و هم شاید می توانست نظر خداوند را تغییر دهد!!
به آیات ذیل که اهمال کاری بلعام در انجام رسالتش را هویدا می کند دقت فرمایید:
.» 12 خدا به بلعام گفت: «باایشان مرو و قوم را لعنت مکن زیرا مبارک هستند.» 13 پس بلعام بامدادان برخاسته، بهسروران بالاق گفت: «به زمین خود بروید، زیرا خداوند مرا اجازت نمی دهد که با شما بیایم.» 14 و سروران موآب برخاسته، نزد بالاق برگشته، گفتند که «بلعام از آمدن با ما انکار نمود.» (تورات صحیفه اعداد فصل 22 آیات 12 تا 14)
مطابق فراز فوق، بلعام مهمترین بخش از پیام الهی (که مبارک بودن بنی اسرائیل بود) را به بزرگان موآب انتقال نداد و این تخطی در رسالت است. جالب اینجاست که بار دوم که فرستادگان موآب می آیند می بینیم که بلعام از اینکه رسولی مورد اعتماد و بی نقص است، مدیحه سرایی می کند، لیکن تورات مچ بلعام را از قبل برای مخاطب باز کرده است:
.» 18 بلعام در جواب نوکران بالاق گفت: اگر بالاق خانه خود را پر از نقره و طلا به من بخشد، نمی توانم از فرمان یهوه خدای خودتجاوز نموده، کم یا زیاد به عمل آورم (تورات صحیفه اعداد فصل 22 آیه 18)
بنابراین، بلعام هم رسالتش را درست انجام نداد و هم اینکه از خود بعنوان رسولی بی نقص یاد میکرد.
نتیجه
در ابتدا، بلعام در انجام رسالت پیامبری اش که همانا انتقال بی کم و کاست کلام الهی به مردم بود، کوتاهی نمود. این در حالی است که از خود و بی نقص بودن رسالتش نیز به پاکی می کرد. لیکن خداوند بر وی ظاهر شد و او را توبیخ نمود و به بلعام فهماند که الاغ بلعام بیشتر از بلعام فهم دارد! البته تورات در ادامه مشخص می کند که بلعام متوجه گناه خود شد و تغییر رویه داد و توبه نمود.