کلمه اخر در کارکرد به "دیگر" دلالت دارد و نمونه های این کاربرد در لسان وحی بسیار است:
וידע אדם עוד את אשתו ותלד בן ותקרא את שמו שת כי שת לי אלהים זרע אחר תחת הבל כי הרגו קין (تورات صحیفه پیدایش فصل 4 آیه 25)
پس آدم بار دیگرزن خود را شناخت، و او پسری بزاد و او را شیث نام نهاد، زیرا گفت: «خدا نسلی دیگر به من قرارداد، به عوض هابیل که قائن او را کشت.»
و نیز:
והנה שבע פרות אחרות עלות אחריהן דלות ורעות תאר מאד ורקות בשר לא ראיתי כהנה בכל ארץ מצרים לרע (تورات صحیفه پیدایش فصل 41 آیه 19)
و اینک هفت گاو دیگر زبون و بسیار زشت صورت و لاغر گوشت، که در تمامی زمین مصر بدان زشتی ندیده بودم، در عقب آنها برمی آیند
در قرآن نیز داریم:
أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ .... ﴿البقرة: ١٨٤﴾
[روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است]. [ولى] هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد، [به همان شماره] تعدادى از روزهاى ديگر [را روزه بدارد]، و بر كسانى كه طاقت آن را ندارند.....
نتیجه
منظور از "ما تاخر" همان "آنچه دیگر" یا آنچه غیر از آن می باشد و کلمه "اخر" بطور عمومی به "دیگر" دلالت دارد.