قرآن فرموده که پروردگار، غیب را بوسیلۀ وحی بر انبیاء برای بشریت آشکار می نماید:
ذَٰلِكَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ ﴿يوسف: ١٠٢﴾
آن [ماجرا] از خبرهاى غيب است كه به تو وحى مىكنيم، و تو هنگامى كه آنان همداستان شدند و نيرنگ مىكردند نزدشان نبودى.
پس برخلاف باور کوچه و خیابان از تعریف غیب، در متن قرآن غیب به پیام هایی دلالت دارد که پروردگار آنها را در متن مقدس تورات و انجیل و قرآن برای ما مکشوف (یعنی آشکار) ساخته است:
عَـٰلِمُ ٱلْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِۦٓ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ٱرْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍۢ فَإِنَّهُۥ يَسْلُكُ مِنۢ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِۦ رَصَدًۭا لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا۟ رِسَـٰلَـٰتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَىْءٍ عَدَدًۢا (سوره جن آیات 26 تا 28)
داناى غیب است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمىكند، جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد، كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت، تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيدهاند؛ و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است.
مجددا در آیات فوق مشخص است که غیب به آن پیامی دلالت دارد که الله در قالب وحی به انبیاء خود می رساند. آیه فوق تاکید کرده که الله خود ناظر بر پیامبران است و با مامورانی مشخص میکند که تمام آن غیب نازل شده، بی کم و کاست به مردم ابلاغ شود.
نتیجه
در لسان وحی غیب به کلام الله دلالت دارد. انبیاء اخبار غیب (که همان کلام وحی است) را در قالب وحی دریافت کرده و تحت نظارت الله بی کم و کاست به مردم ابلاغ می نمایند. بنابراین منظور از "ایمان به غیب"، ایمان به آن اخباری است که الله در کلامش بر ما مکشوف ساخته است. چرا که تنها الله است که غیب آسمانها و زمین را می داند و کسی بجز الله غیب نمی داند حتی انبیاء:
قُل لَّا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ﴿الأنعام: ٥٠﴾
بگو: «به شما نمىگويم گنجينههاى الله نزد من است؛ و غيب نيز نمىدانم؛ و به شما نمىگويم كه من فرشتهام. جز آنچه را كه به سوى من وحى مىشود پيروى نمىكنم.» بگو: «آيا نابينا و بينا يكسان است؟ آيا تفكّر نمىكنيد.»