و اگر در آنچه بر تو نازل كرده‌ايم ترديد دارى، از آنها كه كتابهای پيش از تو را مى‌خوانند سؤال كن... ﴿سوره يونس: آیۀ ٩٤﴾
+3 امتیاز
مبنای دیه انسان در آیات قرآن چقدر تعیین شده است؟

اینکه گفته می شود دیه کامل انسان در اسلام برابر با صد شتر که به سن شش سالگی رسیده باشند یا دویست گاو، یا هزار دینار طلا،‌ یا هزار گوسفند یا ده هزار درهم نقره، یا دویست لباس (هر لباس یا لباسی که تمام بدن را بپوشاند) است، بر اساس کدام آیه از آیات قرآن استوار است؟
در تورات و عهدعتیق بوسیله ی
برچسب گذاری دوباره بوسیله ی

2 پاسخ

+1 امتیاز

در شریعت قرآن دیه بجای قصاص بعنوان تخفیف ذکر شده:

فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ۗ ذَٰلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ ۗ

و همچنین بنظرمی‌رسد در شریعت قرآن هیچ ما به ازایی طرح نشده و حکم تعیین مقدار به ولی مقتول سپرده شده:

وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا

بوسیله ی
ویرایش شده بوسیله ی
+1 امتیاز

بررسی ریشه واژۀ دیه در لسان وحی

واژۀ "دِيَةٌ" از بنیان "دی" (די) مشتق شده که در لسان وحی به عملکرد "بس و بسنده یا وافی" دلالت دارد. به نمونه هایی از آیات لسان وحی و عملکرد ریشه "دی" در آنها توجه فرمایید:

כי פתח תפתח את ידך לו והעבט תעביטנו די מחסרו אשר יחסר לו (تورات صحیفه تثنیه فصل 15 آیه 8)

بلکه البته دست خود را بر او گشاده دار، و به قدر کفایت، موافق احتیاج او به او قرض بده

یا در این آیه:

כי לא יכלו לעשתו בעת ההיא כי הכהנים לא התקדשו למדי והעם לא נאספו‪c‬‏ לירושלם (صحیفه دوم تواریخ فصل 30 آیه 3)

چونکه در آنوقت نتوانستند آن را نگاه دارند زیرا کاهنان خود را تقدیس کافی ننموده و قوم در اورشلیم جمع نشده بودند 

یا در این آیه:

ולבנון אין די בער וחיתו אין די עולה (صحیفه اشعیاء فصل 40 آیه 16)

 و لبنان به جهت هیزم کافی نیست و حیواناتش برای قربانی سوختنی کفایت نمی کند 

بنابراین در هیچ یک از آیات لسان وحی، ریشه "دی" یا مشتقات آن، به چیزی تحت عنوان "خون بها" اشاره ندارد!

مهم تر اینکه اساسا در آیات تورات در خصوص قتل غیرعمد، چیزی تحت عنوان دیه یا خون بها  مقرر نشده است. تورات در خصوص قتل غیرعمد که بین انسان و انسان حادث شده، می فرماید:

لیکن اگر او را بدون عداوت سهو تیغ زند یا چیزی بدون قصد بر او اندازد، 23 و اگر سنگی را که کسی به آن کشته شود نادیده بر او بیندازد که بمیرد و با وی دشمنی نداشته، و بد اندیش او نبوده باشد، 24 پس جماعت در میان قاتل و ولی خون برحسب این احکام داوری نمایند. 25 و جماعت، قاتل را از دست ولی خون رهایی دهند، و جماعت، وی را به شهر ملجای او که به آن فرارکرده بود برگردانند، و او در آنجا تا موت رئیس کهنه که به روغن مقدس مسح شده است، ساکن باشد. 26 و اگر قاتل وقتی از حدود شهر ملجای خود که به آن فرار کرده بود بیرون آید، 27 و ولی خون، او را بیرون حدود شهر ملجایش بیابد، پس ولی خون قاتل را بکشد؛ قصاص خون برای اونشود. 28 زیرا که می‌بایست تا وفات رئیس کهنه در شهر ملجای خود مانده باشد، و بعد ازوفات رئیس کهنه، قاتل به زمین ملک خودبرگردد. (تورات صحیفه اعداد فصل 35 آیات 22 تا 28) 

 

بنابر آیات فوق (و دیگر آیات مشابه در تورات) پس از اثبات سهوی و غیرعمدی بودن قتل، آن قاتل سهوی باید به یکی از شهرهای ملجاء پناه داده شود و تنها پس از پایان عمر رئیس کهنه می تواند به شهر خود بازگردد. پس در تورات چیزی تحت عنوان خون بها یا دیه قتل سهوی یا غیرعمد بین انسان و انسان وجود ندارد.

نتیجه

عبارت قرآنی دِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ که در آیه 92 سوره نساء ظاهر شده اصلا به چیزی تحت عنوان "خون بها" اشاره ندارد. چرا که اولا از منظر قرآن ارزش یک نفس به مانند ارزش همه نفوس است (مائده 32) و چنین ادعایی که ارزش یک نفس به اندازه صدشتر یا فلان قدر گوسفند است، ضدقرآن است. بها و ارزش خون یک نفس مطابق قرآن رسما بی نهایت است. لیکن عبارت دِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ به عملکرد "وافی و کافی" دلالت دارد و این بدان معناست که فردی که سهوا و غیرعمد قتل را مرتکب شده بر اساس وسع مالی و توان مادی خودش می بایست پیشکش یا تقدیمی را به خانواده فرد مقتول عرضه کند. این مبنا نه بر اساس تعداد شترها در قرآن سنجیده شده و نه ملاک آن طلا و نقره می باشد. بلکه صرفا باید نسبت به وسع فرد قاتل سهوی، "کافی و وافی" یعنی دیه مسلمه باشد. یعنی فقیر به وسع خودش و ثروتمند به وسع خودش:

لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا .... ﴿البقرة: ٢٨٦﴾

بوسیله ی
...