و اگر در آنچه بر تو نازل كرده‌ايم ترديد دارى، از آنها كه كتابهای پيش از تو را مى‌خوانند سؤال كن... ﴿سوره يونس: آیۀ ٩٤﴾
+2 امتیاز

در سوره نور آیه ۳۳ میخوانیم:

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۳﴾

و كسانى كه [وسيله] زناشويى نمى‏ يابند بايد عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خويش بى ‏نياز گرداند و از ميان غلامانتان كسانى كه در صددند با قرارداد كتبى خود را آزاد كنند اگر در آنان خيرى [و توانايى پرداخت مال] مى‏ يابيد قرار بازخريد آنها را بنويسيد و از آن مالى كه خدا به شما داده است به ايشان بدهيد [تا تدريجا خود را آزاد كنند] و كنيزان خود را در صورتى كه تمايل به پاكدامنى دارند براى اينكه متاع زندگى دنيا را بجوييد به زنا وادار مكنيد و هر كس آنان را به زور وادار كند در حقيقت ‏خدا پس از اجبار نمودن ايشان [نسبت به آنها] آمرزنده مهربان است (۳۳)

در صورتی که ترجمه هایی نظیر ترجمه فوق را قبول کنیم سوالی پیش می آید :

آیا می شود با کنیزی که تمایل به پاکدامنی ندارد از راه فحشا کسب درآمد کرد؟ چون خداوند تنها این کار را در مورد کنیزانی که تمایل به پاکدامنی دارند ، ممنوع کرده است. 

در عمومی بوسیله ی
ویرایش شده بوسیله ی

2 پاسخ

+1 امتیاز

خیر نمی شود زیرا قضیه اصلا به شکل دیگری است . ابتدا باید تکلیف کلمه بغا معلوم شود. باید دقت کنیم که واژه بغی الزاما بمعنای زنا کردن نیست :

بغی : تجاوز از یک سری حدود و حریم به ناحق

مثلا قرآن تعقیب بنی اسراییل توسط فرعون را بغی نامیده است چون فرعون در صدد بنده کردن به ناحق بنی اسراییل بود:

وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿يونس: ٩٠﴾

یا 

ص:22

إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ 

آنگاه که بر داوود وارد شدند، پس از ايشان ترسيد! گفتند: مترس؛ دعوایی دو نفره است که يکی از ما بر [حق ِ] ديگری تجاوز کرده است. پس ميان ما به حق داوری کن و [کارمان را] سَرسَری مگير و به شيوه‌ای عادلانه ما را [در رفع اختلاف] هدايت کن.

بغی در آیه بالا گذشتن از حد انصاف و تجاوز به حق دیگری است.

حج:60

ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ 

ـ [آری حکم خدا در دفاع] چنین است، و هر کس به همان اندازه‌ای که بر او ستمی رفته عکس‌العمل نشان دهد، سپس [به دلیل سوء استفاده طرف مقابل] مورد تجاوز قرار گیرد، قطعاً خدا ياري‌اش خواهد کرد؛ و خدا مسلماً بسیار درگذرنده بخشنده است.

بغی در آیه بالا بمعنای عبور از حریم عدل و انصاف است.

یا مریم در آیه زیر می گوید :

مریم:20

قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُـلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا 

گفت: چگونه ممکن است مرا فرزندی باشد، حال آنکه هیچ بشری با من تماس [زناشوئی] نداشته و بغی ( گذرنده از حریم عفاف) هم نبوده‌ام.

اگر آیه ۳۲ سوره نور را بخوانیم ، ارتباط بین آیه ۳۲ و ۳۳ معلوم می شود:

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (۳۲)

و بی همسران خويش و بردگان و كنيزكان صالح خويش را به همسرى [ديگران‏] دهيد، و اگر تهيدست  باشند خداوند از بخشش خويش آنان را توانگر می گرداند، و خداوند گشايشگر داناست‏ (۳۲)

 می بینیم که سیاق آیات نیکی کردن به ملکت ایمانها و فراهم کردن شرایط ازدواج آنهاست.

حال با این مقدمه آیه ۳۳ را ترجمه کنیم :

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۳﴾ 

و كسانى كه اسباب زناشويى نمی يابند، پاكدامنى ورزند، تا آنكه خداوند از بخشش خويش توانگرشان گرداند، و كسانى از ملك يمينهايتان كه قصد مکاتبه را دارند، اگر در آنان خيرى سراغ داريد، با آنان مکاتبه كنيد، و به آنان از مال الهى كه به شما بخشيده است، ببخشيد، و کنیزکانتان اگر عزم استقلال یا ازدواج دارند را برای منفعت دنیوی (یعنی عدم مکاتبه یا نوعی مخالفت برای ازدواج یا کمک نکردن مالی ) مجبوربه بغی با حالت اکراه نکنید. و هر كس ايشان را به این بغی بیندازد ، درصورت اکراه داشتن شان ،خداوند آمرزگار مهربان است‏ .

پس نتیجه اینکه:

مومنان باید برای ازدواج زیردستان خود شرایط را فراهم کنند و در صورتی که ایشان تمایل به ازدواج یا منفک کردن خود را دارند باید با مکاتبه مقدمات این آزادی را فراهم کنند و شایسته نیست که برای منفعت بیشتر،آزاد کردن این افراد را به تاخیر بیندازند یا به هرشکلی مخالفت کنند ولی بدانند در صورت دنیا طلبی مالک  اگر آنها (کنیزکان) هم مرتکب نوعی بغی (مثلا دزدی کردن از اموال مالک برای آزادی زودتر یا دوستی پنهانی با خواستگار یا کم کاری کردن در امور محوله یا …) شوند، خداوند غفور و رحیم است.

لذا اصلا قضیه به روابط جنسی اجباری با مالک یا فرد دیگری ارتباطی ندارد چرا که زنا در هر شکل قبلا در آیات دیگر در قرآن حرام شده است. 

بوسیله ی
ویرایش شده بوسیله ی
ثانیا اینکه
تکرهوا خودش معنای اجبار و عدم رضایت را دارد و ترجمه `ان اردن تحصنا` بمعنای خواهان ازدواج و آزادی بودن است نه بمعنای خواستار پاکدامنی بودن.
تحلیلی غلط و اشتباه ، اولا چه کسی به آن اصطلاح مومن اجازه داده است که کسی را به زور برده و کنیز خودش بکند؟

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

 قرآن حتی اجازه گرفتن یک گوسفند به ناحق از دیگری را نمی دهند (ص 23)  چه ماند به برده کردن دیگران - ثانیا ملک یمین کنیز نیست، اگر از ضمیر مذکر در اینجا استفاده شده بنظرمن به این دلیل است که این زنان فرزندانی با خود خواهند داشت - ثالثا اینجا مکاتبه کردن یعنی طرف می خواهد با شما کتاب داشته باشد( ثبت داد و ستد) ... چونکه ما می دانیم این زنان تحت سرپرستی مومنین بودند و آنها خرجشان را می دادند خداوند می گوید اگر خواهان کتاب هستند ( ثبت داد و ستد ) فَكَاتِبُوهُمْ  (آنرا بنویسید) و از مالی هم که خدا به شما داده است با آنها بدهید. - کلمه فَلْيَكْتُبْ در آیه 282 بقره برای نوشتن بدهی استفاده شده و همچنین در سوره کهف آیه 49 "الکتاب" روز قیامت همه اعمال خوب و بد را ثبت کرده است - (تحلیل کلی من این است که برای مثال اگر می خواهند پولی قرض بگیرند به آنها قرض بدهید و آن را ثبت کنید و از مالی هم که خدا به شما داده به آنها بدهید)

"فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ --وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ"

از شما بزرگواران می پرسم بردگی یک انسان ذره ای شر است یا ظلمی از حد و اندازه گذشته ؟ خداوند می گوید به والدین و همسایه و ملک یمین و غیره نیکی کنید در آیه 36 سوره نساء - اگر شما کسی را برده خویش کرده باشید دیگر بزرگترین ظلم ممکن را به طرف را کرده اید ، نیکی کردن چه معنایی دارد ، خود شخص دلیل تمام بدبختی های طرف است

این تحلیل با آیه زیر سازگار است که خداوند می گوید از رزقی که به شما داده ایم به ملکت ایمان بدهید

"وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ ۚ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلَىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَاءٌ ۚ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ"
0 امتیاز

با سلام،

من همیشه دنبال پاسخ از قرآن بوده ام چرا که خداوند می گوید قرآن مبین است و خواستم نتیجه تحقیقاتی که داشتم را در اختیار دوستان قرار دهم که شاید مفید باشد برایشان - سعی کردم تا جایی که می شود خطایی نکرده باشم ولی اگر جایی اشتباهی دیدند اصلاح کنند.

خداوند در آیه 33 سوره نور می گوید اگر کسی نکاح برایش میسر نیست فقط و فقط باید عفاف پیشه کند لذا بدون نکاح ارتباط جنسی با هیچ کسی مجاز نیست و در آیه 25 سوره نساء خداوند می فرماید با ملک یمین نکاح کنید. لذا نکاح ضروری است . خداوند در آیه 24 سوره نساء می گوید : 

"و [ازدواج با] زنان شوهردار [بر شما حرام شده است] مگر زنانی که دست راست شما صاحب شد ..." 

دو مشاهده از این آیه در مورد ملک یمین : 
1. زن شوهرداری که دست راست شما آن را صاحب شده است
2. زن شوهرداری که می توان با وی نکاح کرد

و در تمامی قرآن فقط در آیه 10 سوره ممتحنه شما زنی را پیدا می کنید که : 

1. از شوهر کافر خویش هجرت کرده و تحت سرپرستی مومنین قرار گرفته است
2. زن شوهرداری که می توان با وی نکاح کرد


لذا این زنان همان ملک یمین هستند و اگر در جاهایی از ضمیر مذکر بصورت جمع برای آنان استفاده می شود به باور من به این دلیل است که برخی از آنان فرزندانی با خود داشته اند بسیار بعید است که تمامی این زنان شوهردار بدون فرزند به سمت مسلمانان هجرت کرده باشند

در آیه 33 سوره نور خداوند می گوید آنهایی که خواهان الکتاب هستند ، فکاتبوهم ... الکتاب در آیه 49 سوره کهف چیزی است که در روز قیامت اعمال ما را ثبت کرده است 

وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا

لذا يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ یعنی به دنبال این کتابی هستند که داد و ستدی را ثبت می کند و در آیه 282 بقره  فَلۡيَكۡتُبۡ  برای کتابت بدهی مورد استفاده شده است ، پس احتمالا نتیجه این است که اگر می خواهند پولی از شما قرض بگیرند به آنها قرض بدهید (فکاتبوهم) و از مالی که خداوند به شما داده است به آنها بدهید ( یا هر مسئله دیگری که لازم است بین شما دو طرف ثبت شود بطور کلی) این تحلیل با آیه زیر همسو است : 

وَاللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ ۚ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلَىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَاءٌ ۚ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ

خداوند در آیه 10 سوره ممتحنه می گوید که این زنان را بیازمایید و خرج شوهران سابق را بدهید ( احتمالا یک نوع تسویه حساب باشد) و در آیه 25 سوره نساء خداوند می گوید ملک یمین برای کسی است که از سختی می ترسد و اگر صبر کنید برای شما بهتر است (احتمالا منظور این است تا ایمان و ازدواج های قبلی این زنان کامل تعیین تکلیف شود ) آیا این زنان بغیر از ازدواج قرار است تا همیشه در این وضعیت بمانند؟ به احتمال بالا برخی از خانواده های مومنین راضی به دادن خرج این زنان نبوده اند و خواسته اند که زودتر آنها را ازدواج دهند ، پس احتمالا وقتی خدا می گوید بخاطر مال دنیا این زنان را مجبور به بغاء نکنید منظور همین است که کاری نکنیم که این زنان برای پیدا کردن شوهر به هرکسی و هرکاری روی بیاورند - در حالت عادی چون این زنان تحت سرپرستی بیگانگان بوده اند احتمالا حصان یا حصار را نداشته و دسترسی به آنان آسان بوده است ولی من فکرمی کنم که این زنان هم طبق  آیه 33 سوره نور می توانستند که به تحصن برسند زیرا خداوند می فرماید 
إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا - اینکه این تحصن جدای از ازدواج دقیقا چگونه شامل این زنان می شد سوالی است که همچنان دنبال پاسخ آن هستم و اگر به تحصن برسند ازدواج در زمره محصنات قرار خواهد گرفت

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ


وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ۚ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ ۚ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ ۚ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ ۚ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ۚ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ ۚ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ 

در نهایت چون این مسئله پیچ خورده است به برده داری ، خواستم در مورد کلمه رقبة بنویسم که از ریشه ر ق ب به معنای رقب کننده ای است ، و ربطی به برده ندارد یعنی کسی که "حواس جمع است و زیر نظر می گیرد"  لذا فک الرقبه که قرآن آن را معادل با طعام دادن به یک مسکین می کند و تحریر رقبه مومنه که گاهی براربر با اطعام 10 مسکین و گاهی اطعام 60 مسکین ربطی به برده ندارد - و منظور این است که شخص را از آنچه که باعث رقب کردنش شده آزاد کنیم - ما کلمات دیگری داریم همچون : 

أُولَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ 

آخرین کلمه ای که داریم عبد است ، و در قرآن معمولا اشخاص با اختیار خویش عبودیت دیگران را می کنند و کسی آنها را مجبور نمی کند، بغیر از احتمالا عَبْدًا مَّمْلُوكًا در آیه 75 سوره نحل و همچنین آیه 22 سوره شعرا که موسی به فرعون می گوید:

وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِي إِسْرَائِيلَ    ---    
یعنی تو آنهارا به زور به عبدیت خود درآورده ای

برای عباد  داریم : 

مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ
كُونُوا عِبَادًا لِي
مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ

در آیه بالا این اشخاص می توانند با اختیار خود به عباد دیگران تبدیل شوند و زورگویی وجود ندارد،
 لذا عباد نمی تواند به معنای بردگان باشد چراکه بردگی برپایه زور است و قرآن حتی اجازه گرفتن یک گوسفند از دیگری را هم به کسی نمی دهد چه ماند به اینکه شخصی  را برده خویش کنیم که ظلمی است بسیار بزرگتر از گرفتن گوسفند (ص 23)

"وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ" 

از آیه بالا می فهمیم که عباد فقیر هستند ولی خداوند می گوید درباره قسط هیچ فرقی بین اشخاص قائل نشویم - یعنی همه یکسان بوده و حقوق برابر دارند(فقیر یا غنی) : 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ۚ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا ۖ فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَن تَعْدِلُوا ۚ وَإِن تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا

وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا

مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ --وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ


حتی مثقال ذره بدی هم نوشته می شود ، امیدوارم الله متعال از خطاهای ما بگذرد و بر ما ببخشاید، لطفا اگر خطایی دیدید ممنون می شوم اصلاح کنید - بنظر من اگر بخواهیم مسئله برده داری را بفهمیم باید بیشتر بر روی کلماتی همچون بغی و مستضعفین تمرکز کنیم که آیا برده داری در این دو گروه قرار می گیرد یا خیر.

بوسیله ی
ویرایش شده بوسیله ی
...