ماههای تقویم الله نه شمسی است نه قمری و نه برجی:
آیۀ 36 سوره توبه به صراحت فرموده که ماههای الله از بدو خلقت آسمانها و زمین 12 تا بوده اند. (دقت کنید که نفرموده از هجرت پیامبر از مکه به مدینه 12 تا شده اند یا نفرموده که مبداء تقویم هجرت است!!). قبلا در پستی در خصوص هجرت و تقویم نوشته شده است.
ماههای الله قمری نیستند چون دلیل اول) هر تقویم قمری به یک تاریخ و روز مبداء (روز روئیت هلال) نیاز دارد این در حالی است که قرآن هیچ تاریخ یا روزی را بعنوان اولین تاریخ مبداء روئیت هلال تقویم قمری مشخص ننموده است! دلیل دوم) حتی به فرض محال اگر از بی اطلاعی بخواهیم روزی را بعنوان مبداء بین خودمان قرارداد کنیم، تناقض بعدی آن است که قرآن در آیه ای (اگرچه نامرتبط با تقویم) از "منازل ماه" سخن به میان آورده است، نه هلال های ماه !...وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ....﴿يونس: ٥﴾ این بدان معناست که اگر قصد ساخت و پرداخت تقویم قمری جعلی را داریم، می بایست بر اساس "منازل ماه" آن را بسازیم، نه بر اساس هلال های آن !! و حالا این سوال پیش می آید که کدام منزل را بعنوان مبداء قرارداد کنیم؟؟ مثلا ثریا یا عقرب؟ که این نیز خلاف آیات قرآن و تورات است. مضاف بر آن دو ادله، لازم است توجه شود که دوازده سیکل هلال های ماه هم، حدودا یازده روز کمتر از گردش استوایی زمین است (11 روز کبیسه). برای همین هر سه سال یکبار تقویم قمری هلالی، 1 ماه از گردش استوایی زمین جا می ماند و بدیهی است که به این واسطه نمی تواند اصلا دارای مبداء ثابت و پایدار باشد و مبداء آن نیز متغیر میگردد که این نیز با آیه 36 سوره توبه در تناقض قرار میگیرد. پس اساسا تقویم قمری، نه از نظر مبداء با کلام وحی تطابق دارد، نه از نظر ساختاری.
ماههای الله شمسی نیستند چون تقویم شمسی جلالی علیرغم اینکه دارای مبداء ثابتی است (روز اول فروردین) لیکن هر چهار یا پنج سال، یک روز کمتر از گردش استوایی زمین دارد (یک روز کبیسه). برای همین یک روز کبیسه ظرف 4 یا 5 سال، تقویم شمسی جلالی نیز نمی تواند مبنای گاهشماری دینی قرار بگیرد. چرا که هر کبیسه ای، نسی می باشد و نسی در آیه 37 سوره توبه حرام است.
ماه های الله برجی نیز نیستند چون بواسطه حرکت تقدیمی زمین، (یعنی بطور متوسط بر اساس پهنای زاویه ای هر برج در آسمان هر دوهزار سال یکبار)، برج اول جای خود را به برج بعدی می دهد. بعنوان مثال در عصر ما، آغاز سال استوایی زمین (روز اول فروردین) با ورود خورشید به برج حوت دقیقا منطبق نیست. چرا که رصد نشان می دهد که ورود خورشید به برج حوت، حدودا در 18 یا 19 اسفند رخ می دهد. بنابراین، مشاهده می شود که روز ورود خورشید به برج حوت با روز ورود خورشید به محل استقرار خود (ابتدای اعتدال بهاری یعنی اول فروردین) منطبق نیست و این یعنی اشکال طی قرون طولانی. لذا، اگرچه تقویم برجی از نظر تعداد روزها کبیسه ندارد و یک تقویم ایده آل بحساب می آید، لیکن بواسطه حرکت تقدیمی زمین نمی تواند مبداءش را طی ده ها قرن ثابت نگه دارد و اصطلاحا دچار "لغزش از یک برج به برج دیگر طی حدود دوهزار سال" میگردد. به زبان ساده، طول شهر اول در زمان نوح، با طول شهر اول در زمان مسیح و با طول شهر اول در عصر ما فرق دارد، چرا که در زمان هر کدام از این افراد، خورشید در برج متفاوتی سال را نو می کرده است! به این لغزش برج ها طی اعصار گفته می شود و به خاطر این مکانیک سیال بروج نمی توان آنها را بعنوان مبنای گاهشماری منطبق بر تورات و قرآن اتخاذ نمود.
نتیجه
با استناد به آیه 36 سوره توبه، آنچکه در طول اعصار و از روز خلقت آسمانها و زمین ثابت باقی مانده و 12 شهر را بوجود می آورد، صرفا حرکت رفت و برگشتی خورشید در محل های استقرار خود است که از روز اول خلقت، از نقطه اعتدال بهاری، یا مِقَدم در تورات، آغاز شده و سال بعد مجددا خورشید به همین نقطه برمیگردد و یک حول کامل را ایجاد می کند. این مبنای و گاهشماری نه دارای کبیسه است و نه در طی قرون مختلف تغییراتی دارد. قرآن از آن بعنوان محل استقرار خورشیدی که جاری است ذکر کرده:
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿يس: ٣٨﴾
و خورشيد سوی قرارگاه ويژه خود روان است. تقدير آن عزيز دانا اين است.
از اینرو بر اساس حرکت رفت و برگشتی خورشید در اعتدال بهاری، می توان ساعت خورشیدی یا ساعت آفتابی را ایجاد کرد که دوازده شهر در هر سال را بدون کبیسه محاسبه نماید. اینگونه ساعت های آفتابی، دقیقه، ساعت، روز و ماه را با دقت محاسبه میکنند و مهمتر از آن اینکه اشاره به چنین ساعت آفتابی در آیات صحیفه اشعیاء نبی نیز وجود دارد (یعنی حدود 2800 سال قبل) که نشان میدهد که بنی اسرائیل و پادشاهان آن بر اساس ساعت آفتابی به گاهشماری (مشخص نمودن چهار ماه حرام در تورات و ایام حج و صیام) می پرداختند:
برو و به حزقیا بگو یهوه خدای پدرت داود چنین میگوید: دعای تو راشنیدم و اشکهایت را دیدم. اینک من بر روزهای تو پانزده سال افزودم. 6 و تو را و این شهر را ازدست پادشاه آشور خواهم رهانید و این شهر راحمایت خواهم نمود. 7 و علامت از جانب خداوند که خداوند این کلام را که گفته است بجا خواهد آورد این است: 8 اینک سایه درجاتی که از آفتاب بر ساعت آفتابی آحاز پایین رفته است ده درجه به عقب برمی گردانم.» پس آفتاب ازدرجاتی که بر ساعت آفتابی پایین رفته بود، ده درجه برگشت. (صحیفه اشعیاء فصل 38 آیات 5 تا 8)