سوال شما اشتباه است و نشان از بی توجهی شما نسبت به آیات فصل 22 صحیفه تثنیه از تورات دارد.
ابتدا به آیات با دقت توجه کنید:
اگر کسی برای خود زنی گیرد و چون بدو درآید، او را مکروه دارد. 14 و اسباب حرف بدو نسبت داده، از او اسم بد شهرت دهد و گوید این زن را گرفتم و چون به او نزدیکی نمودم، او را باکره نیافتم. 15 آنگاه پدر یا مادر آن دختر علامت بکارت دختر برداشته، نزد مشایخ شهر نزددروازه بیاورند. 16 و پدر دختر به مشایخ بگوید: «دختر خود را به این مرد به زنی دادهام، و از اوکراهت دارد، 17 و اینک اسباب حرف بدو نسبت داده، میگوید دختر تو را باکره نیافتم، و علامت بکارت دختر من این است.» پس جامه را پیش مشایخ شهر بگسترانند. 18 پس مشایخ آن شهرآن مرد را گرفته، تنبیه کنند. 19 و او را صد مثقال نقره جریمه نموده، به پدر دختر بدهند چونکه بر باکره اسرائیل بدنامی آورده است. و او زن وی خواهد بود و در تمامی عمرش نمی تواند او رارها کند. لیکن اگر این سخن راست باشد، و علامت بکارت آن دختر پیدا نشود، 21 آنگاه دختر را نزددر خانه پدرش بیرون آورند، و اهل شهرش او رابا سنگ سنگسار نمایند تا بمیرد، چونکه در خانه پدر خود زنا کرده، در اسرائیل قباحتی نموده است. پس بدی را از میان خود دور کردهای. (تورات صحیفه تثنیه فصل 22 آیات 13 تا 21)
با دقت در آیات نکات ذیل را داریم:
1) آیات تورات در مورد شب زفاف نیست!
2) آیات در مورد تهمت زدن به زن باکره و بدنام کردن زن است و اینکه تورات به دفاع از زن پرداخته است.
نکته سوم:
خلاف باور ایرانیان از ماجرای شب زفاف و پارچه خونی، رسم بین بنی اسرائیل کاملا به گونه ای دیگر بوده که در آیات فوق نیز منعکس شده است. در بین بنی اسرائیل پس از تعیین مهریه و پرداخت آن از طرف داماد و قطعی شدن ازدواج (رجوع به ازدواج یعقوب در صحیفه پیدایش و ازدواج موسی در قرآن)، چند زن معتمد فامیل، عروس را طی مراسمی به اتاقی می بردند و این زنان، بکارت عروس را ازاله میکردند (هر نوع بکارتی). خونی که در اثر ازاله بکارت می آمد را در پارچه ای می ریختند و آن را به پدر عروس تحویل می دادند. پس از التیام زخم، مراسم عروسی شکل میگرفت و عروس را در حالی که توسط این معتمدین ازاله بکارت شده به دست داماد می سپردند تا زندگی مشترک ایشان آغاز گردد. پدر عروس نیز این پارچه را بعنوان سند، نگه میداشت تا چنانچه داماد در آینده فردی مدعی از آب درآمد و خواست روی مساله بکارت بازی در بیاورد، این پارچه را به عنوان سند به معتمدین شهر نشان دهند و توطئه خنثی شود. بنابراین، کل پروسه ازاله بکارت و ثبت شدن آن در پارچه ای برای پدر عروس، مکانیزمی بازدارنده داشته و از حیثیت زن و خانواده زن در برابر سوء استفاده های احتمالی دامادهای شیاد محافظت میکرده است.
4) همچنین ادامه آیات امکان تبانی و توطئه خانواده زن را از بین برده است. به گونه ای که اگر خانواده دختر با هم دست به یکی کردند و خواستند بدون بکارت بودن دختر خود را مخفی کرده و بخواهند مهریه را از داماد به اسم دختر باکره بگیرند، چنانجه در جلسه زنان معتمد هر دو طرف عروس را غیرباکره تشخیص بدهند، داماد می تواند ادعا نماید و در صورت اثبات ادعای داماد، دختر را "جلوی منزل مسکونی پدرش" (به نشان همدستی پدرش در این امر) سنگسار میکنند تا بدنامی به خود خانواده عروس برگردد.
نتیجه:
آیات فوق، اجازه هرگونه سوءاستفاده از مقوله بکارت را چه برای زن، چه برای مرد سلب می نماید. زنان معتمد نیز افرادی باتجربه بودند که انواع آناتومی ها را تشخیص می دادند و به باکره بودن افراد شهادت می دادند. بنابراین این ساز و کار در غالب این احکام پروردگار علیم فضایی از اعتماد و اطمینان را بین خانواده ها بوجود می آورد و راه های ورود شیطان به این امر را از هر نظر مسدود می کرد.
متاسفانه در ایران کل این قضیه غلط فهم شده است.