فصرهن از ریشه "صر" مشتق شده، ابتدا این ریشه را در کلام وحی مورد بررسی قرار می دهیم. "صر" در لسان وحی به عملکرد جمع شدن/تحت فشار قرار گرفتن چیزی در یک جا اشاره دارد که می تواند در مصادیق متعددی (مجازی یا واقعی) نمایان شود، برای فهم بهتر این موضوع آیاتی را مورد بررسی قرار می دهیم:
ונקומה ונעלה בית אל ואעשה שם מזבח לאל הענה אתי ביום צרתי ויהי עמדי בדרך אשר הלכתי׃
ونقومه ونعله بیت ال واعشه شم مزبح لال هعنه اتی بیوم صرتی ویهی عمدی بدرک اشر هلکتی
تا برخاسته، به بیت ئیل برویم و آنجا برای آن خدایی که در روز تنگی من، مرا اجابت فرمود و در راهی که رفتم با من می بود، مذبحی بسازم (صحیفه پیدایش 35:3)
ראה יהוה כי צר לי מעי חמרמרו נהפך לבי בקרבי כי מרו מריתי מחוץ שכלה חרב בבית כמות׃
راه یهوه کی صر لی معی حمرمرو نهفک لبی بقربی کی مرو مریتی محوص شکله حرب ببیت کموت
ای یهوه نظر کن زیرا که در تنگی هستم. احشایم می جوشد و دلم در اندرون من منقلب شده است چونکه به شدت عصیان ورزیده ام. دربیرون شمشیر هلاک می کند و در خانه ها مثل موت است (صحیفه مراثی ارمیا 1:20)
در دو آیه فوق "صر" به معنای تنگی است، تنگی یعنی حسی که بنا به شرایط درونی یا بیرونی در نقطه ای جمع می شود و تحت فشار قرار می گیرد.
ותקח צפרה צר ותכרת את ערלת בנה ותגע לרגליו ותאמר כי חתן דמים אתה לי׃
وتقح صفره صر وتکرت ات عرلت بنه وتجع لرجلیو وتامر کی حتن دمیم اته لی
آنگاه صفوره سنگی تیز گرفته، غلفه پسر خود را ختنه کرد و نزد پای وی انداخته، گفت: «تو مرا شوهرخون هستی» (صحیفه خروج 4:25)
سنگ به شی ای می گویند که مقادیر زیادی خاک در آن جمع و فشرده می شود.
ויקשר עליו בעשא בן אחיה לבית יששכר ויכהו בעשא בגבתון אשר לפלשתים ונדב וכל ישראל צרים על גבתון׃
ویقشر علیو بعشا بن احیه لبیت یششکر ویکهو بعشا بجبتون اشر لفلشتیم وندب وکل یشرال صریم عل جبتون
و بعشا ابن اخیا که از خاندان یساکار بود، بروی فتنه انگیخت و بعشا او را در جبتون که از آن فلسطینیان بود، کشت و ناداب و تمامی اسرائیل، جبتون را محاصره نموده بودند (صحیفه اول پادشاهان 15:27)
وقتی یک شهر یا یک لشکر تحت فشار قرار می گیرد و در نقطه ای جمع می شود از واژه محاصره استفاده می شود.
مَثَلُ مَا يُنْفِقُونَ فِي هَذِهِ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿3:117﴾
مثل آنچه در زندگى اين دنيا خرج مى كنند همانند بادى است كه آن سرماى سختى است كه به كشتزار قومى كه بر خود ستم نموده اند یکجا و متمرکز بوزد و آن را تباه سازد و الله به آنان ستم نكرده بلكه آنان خود بر خويشتن ستم كرده اند
"صر" با توجه به کانتکس آیه فوق به معنی جمع شدن باد سختی برای نابودی یک قوم است. با توجه به آیات و توضیحات فوق است که می توان فهم درستی از کلمه "فصرهن" که در آیه 260 بقره ذکر شده داشت و نمی توان مفهوم را تنها در یک کلمه آن هم در زبان عجمی فارسی ترجمه کرد! در واقع در آیه 260 بقره "فصرهن" به جمع کردن و مخلوط کردن آن پرندگان در یک نقطه اشاره دارد:
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿2:260﴾
و آنگاه كه ابراهيم گفت پروردگارا به من بنماى كه چگونه مردگان را زنده می كنى، فرمود مگر ايمان ندارى؟ گفت چرا، ولى براى آنكه دلم آرام گيرد، فرمود چهار پرنده بگير آنها را باهم جمع کن [در هم بياميز] سپس بر سر هر كوهى پاره اى از آنها را بگذار، آنگاه آنان را بخوان [خواهى ديد] كه شتابان به سوى تو می آيند و بدان كه الله عزیز و حکیم است