خیر نمی شود زیرا قضیه اصلا به شکل دیگری است . ابتدا باید تکلیف کلمه بغا معلوم شود. باید دقت کنیم که واژه بغی الزاما بمعنای زنا کردن نیست :
بغی : تجاوز از یک سری حدود و حریم به ناحق
مثلا قرآن تعقیب بنی اسراییل توسط فرعون را بغی نامیده است چون فرعون در صدد بنده کردن به ناحق بنی اسراییل بود:
وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿يونس: ٩٠﴾
یا
ص:22
إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ
آنگاه که بر داوود وارد شدند، پس از ايشان ترسيد! گفتند: مترس؛ دعوایی دو نفره است که يکی از ما بر [حق ِ] ديگری تجاوز کرده است. پس ميان ما به حق داوری کن و [کارمان را] سَرسَری مگير و به شيوهای عادلانه ما را [در رفع اختلاف] هدايت کن.
بغی در آیه بالا گذشتن از حد انصاف و تجاوز به حق دیگری است.
حج:60
ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ
ـ [آری حکم خدا در دفاع] چنین است، و هر کس به همان اندازهای که بر او ستمی رفته عکسالعمل نشان دهد، سپس [به دلیل سوء استفاده طرف مقابل] مورد تجاوز قرار گیرد، قطعاً خدا يارياش خواهد کرد؛ و خدا مسلماً بسیار درگذرنده بخشنده است.
بغی در آیه بالا بمعنای عبور از حریم عدل و انصاف است.
یا مریم در آیه زیر می گوید :
مریم:20
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُـلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا
گفت: چگونه ممکن است مرا فرزندی باشد، حال آنکه هیچ بشری با من تماس [زناشوئی] نداشته و بغی ( گذرنده از حریم عفاف) هم نبودهام.
اگر آیه ۳۲ سوره نور را بخوانیم ، ارتباط بین آیه ۳۲ و ۳۳ معلوم می شود:
وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (۳۲)
و بی همسران خويش و بردگان و كنيزكان صالح خويش را به همسرى [ديگران] دهيد، و اگر تهيدست باشند خداوند از بخشش خويش آنان را توانگر می گرداند، و خداوند گشايشگر داناست (۳۲)
می بینیم که سیاق آیات نیکی کردن به ملکت ایمانها و فراهم کردن شرایط ازدواج آنهاست.
حال با این مقدمه آیه ۳۳ را ترجمه کنیم :
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۳۳﴾
و كسانى كه اسباب زناشويى نمی يابند، پاكدامنى ورزند، تا آنكه خداوند از بخشش خويش توانگرشان گرداند، و كسانى از ملك يمينهايتان كه قصد مکاتبه را دارند، اگر در آنان خيرى سراغ داريد، با آنان مکاتبه كنيد، و به آنان از مال الهى كه به شما بخشيده است، ببخشيد، و کنیزکانتان اگر عزم استقلال یا ازدواج دارند را برای منفعت دنیوی (یعنی عدم مکاتبه یا نوعی مخالفت برای ازدواج یا کمک نکردن مالی ) مجبوربه بغی با حالت اکراه نکنید. و هر كس ايشان را به این بغی بیندازد ، درصورت اکراه داشتن شان ،خداوند آمرزگار مهربان است .
پس نتیجه اینکه:
مومنان باید برای ازدواج زیردستان خود شرایط را فراهم کنند و در صورتی که ایشان تمایل به ازدواج یا منفک کردن خود را دارند باید با مکاتبه مقدمات این آزادی را فراهم کنند و شایسته نیست که برای منفعت بیشتر،آزاد کردن این افراد را به تاخیر بیندازند یا به هرشکلی مخالفت کنند ولی بدانند در صورت دنیا طلبی مالک اگر آنها (کنیزکان) هم مرتکب نوعی بغی (مثلا دزدی کردن از اموال مالک برای آزادی زودتر یا دوستی پنهانی با خواستگار یا کم کاری کردن در امور محوله یا …) شوند، خداوند غفور و رحیم است.
لذا اصلا قضیه به روابط جنسی اجباری با مالک یا فرد دیگری ارتباطی ندارد چرا که زنا در هر شکل قبلا در آیات دیگر در قرآن حرام شده است.