و اگر در آنچه بر تو نازل كرده‌ايم ترديد دارى، از آنها كه كتابهای پيش از تو را مى‌خوانند سؤال كن... ﴿سوره يونس: آیۀ ٩٤﴾
+3 امتیاز

درباب ۲۲صحیفه اعداد خداوند خودش اذن همراهی بافرستادگان بالاق را به بلعام میدهد:

۲۰و خدا در شب نزد بلعام آمده، وی را گفت، اگر این مردمان برای طلبیدن تو بیایند برخاسته، همراه‌ایشان برو، امّا کلامی را که من به تو گویم به همان عمل نما.

امادرادامه همان فصل خداوند ازین کار خشمگین میشود ودرصدد کشتن بلعام برمی آید:

۲۲و غضب خدا به سبب رفتن او افروخته شده، فرشتۀ خداوند در راه به مقاومت وی ایستاد، و او بر الاغ خود سوار بود، و دو نوکرش همراهش بودند.

۳۲و فرشتهٔ خداوند وی را گفت، الاغ‌خود را این سه مرتبه چرا زدی؟ اینک من به مقاومت تو بیرون آمدم، زیرا که این سفر تو در نظر من از روی تمرد است.

۳۳و الاغ مرا دیده، این سه مرتبه از من کناره جست. و اگر از من کناره نمی‌جست، یقیناً الآن تو را می‌کشتم و او را زنده نگاه می‌داشتم.

دلیل خشم خداوند چیست؟

در شبهات بوسیله ی
برچسب گذاری دوباره بوسیله ی

1 پاسخ

+1 امتیاز

با نگاهی دقیق به متن آیات فصل 22 صحیفه اعداد مشخص می شود که "بلعام" حتی در بار اول نیز رسالتش را به درستی انجام نداد. گویی او میخواست بین مردم موآب و خداوند میانجیگری کند و در این اثناء هم از توبره هدایای موآب بخورد و هم شاید می توانست نظر خداوند را تغییر دهد!! 

 به آیات ذیل که اهمال کاری بلعام در انجام رسالتش را هویدا می کند دقت فرمایید: 

.» 12 خدا به بلعام گفت: «باایشان مرو و قوم را لعنت مکن زیرا مبارک هستند.» 13 پس بلعام بامدادان برخاسته، به‌سروران بالاق گفت: «به زمین خود بروید، زیرا خداوند مرا اجازت نمی دهد که با شما بیایم.» 14 و سروران موآب برخاسته، نزد بالاق برگشته، گفتند که «بلعام از آمدن با ما انکار نمود.» (تورات صحیفه اعداد فصل 22 آیات 12 تا 14)

مطابق فراز فوق، بلعام مهمترین بخش از پیام الهی (که مبارک بودن بنی اسرائیل بود) را به بزرگان موآب انتقال نداد و این تخطی در رسالت است. جالب اینجاست که بار دوم که فرستادگان موآب می آیند می بینیم که بلعام از اینکه رسولی مورد اعتماد و بی نقص است، مدیحه سرایی می کند، لیکن تورات مچ بلعام را از قبل برای مخاطب باز کرده است: 

.» 18 بلعام در جواب نوکران بالاق گفت: اگر بالاق خانه خود را پر از نقره و طلا به من بخشد، نمی توانم از فرمان یهوه خدای خودتجاوز نموده، کم یا زیاد به عمل آورم (تورات صحیفه اعداد فصل 22 آیه 18) 

بنابراین، بلعام هم رسالتش را درست انجام نداد و هم اینکه از خود بعنوان رسولی بی نقص یاد میکرد. 

نتیجه

در ابتدا، بلعام در انجام رسالت پیامبری اش که همانا انتقال بی کم و کاست کلام الهی به مردم بود، کوتاهی نمود. این در حالی است که از خود و بی نقص بودن رسالتش نیز به پاکی می کرد. لیکن خداوند بر وی ظاهر شد و او را توبیخ نمود و به بلعام فهماند که الاغ بلعام بیشتر از بلعام فهم دارد! البته تورات در ادامه مشخص می کند که بلعام متوجه گناه خود شد و تغییر رویه داد و توبه نمود. 

 

بوسیله ی
مگر رسولان دررساندن پیام الهی بی خطا نیستند؟
سوره جن:
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا ﴿۲۶﴾
 داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى ‏كند (۲۶)
 إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿۲۷﴾ جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت‏ سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت (۲۷)
لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا ﴿۲۸﴾
تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيده‏ اند و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است.
سوره حاقه:
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ ﴿۴۴﴾
 و اگر [او] پاره‏ اى گفته ‏ها بر ما بسته بود (۴۴)
لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ﴿۴۵﴾
دست راستش را سخت مى‏ گرفتيم (۴۵)
 ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ ﴿۴۶﴾
 سپس رگ قلبش را پاره میکرديم (۴۶)
خیر. بی خطا نیستند. در آنصورت، چرا قرآن بارها به محمدنبی هشدار داده و او را مواخذه و سپس هدایت کرده است؟ مثلا می فرماید: "بلغ ما انزل الیک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته" ؟ یا چرا پروردگار بلعام را توبیخ می کند؟ این ها همگی نشان می دهد که نظارت الله دائم بر رسولان انسانی در جریان است و این نظارت دائمی معنای همان مراقبان پس و پیش هستند که بر انجام کار از جانب الله نظارت دارند.
بله درسته حتی قرآن درمورد محمدرسول میفرماید:
وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا ﴿۷۳﴾
و بسا نزديك بود كه تو را از آنچه بر تو وحى مى‏كنيم غافل كنند تا چيزى غير از آن را بر ما بربندى، و آنگاه تو را دوست گيرند (۷۳)
 وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا ﴿۷۴﴾
و اگر گامت را استوار نداشته بوديم، چه بسا نزديك بود كه اندك گرايشى به آنان بيابى‏ (۷۴)
 إِذًا لَأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا ﴿۷۵﴾ در آن صورت دو چندان [عذاب‏] در زندگى دنيا و دو چندان پس از مرگ به تو مى‏چشانديم آنگاه براى خود در برابر ما ياورى نمى‏يافتى‏ (۷۵)
برعکس محمدنبی که رساندن پیام الهی بخل نورزید
واگراین کاررامیکرد به سرنوشت بلعام دچار میشد:

 وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ ﴿التكوير: ٢۴(
و آنچه را از غيب به او گويند دريغ نمى‌دارد.
دقیقا
...